ماهک کوچولوی ماماهک کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

روزهای با تو بودن

تولدت مبارک فرشته ی زمینی.........

باورم نمیشه انگار همین دیروز بود،برای اولین بار ساعت ۴ صبح تو رو آوردن و دادن بغلم.تمام دردهایی که کشیدم با دیدنت تموم شد .من مادر شدم مادر یه دختر زیبا و پاک....یک سال با تمام سختیها کنار تو آسون گذشت با مشکلاتی که بود با تلخی ها و شیرینی هاش.....تو اومدی تا پناه دردهای من باشی.تا دخترم باشی تا سهم من از تمام این دنیا باشی....خوشحالم که یک سال با تو لحظه هارو زندگی کردم.خوشحالم که یک سال هر شب کنار نفسهای تو خوابیدم و با بوی عطر تنت آروم شدم.خوشحالم که یک سال طعم شیرین مادر بودن رو چشیدم .دختر قشنگم یک سالگیت مبارک......خیلی خوب شد که به دنیا اومدی عزیزم خیلی خوب شد.. ماه های زندگی قشنگت به روایت تصویر....... ماهک سه روزه ی من..... ...
25 مرداد 1393

اولین قدمهای فرشته ی زمینی ما....

ماهک  من خیلی خوشحالم دیروز برای اولین بار شاهد این بودم که پاهای کوچیکت رو محکم رو زمین نگه داشتی و چند ثانیه بدون کمک ایستادی و دو قدم اومدی جلو....هورا........... نمیدونم چطور حسم رو بیان کنم .تو با قامت کوچیکت خیلی تماشایی شدی خیلی زیباتر از قبل و باشکوه تر از همیشه...مامان خیلی هیجان زدست اخه تو داری کم کم راه میفتی داری بزرگ میشی،داری پیش چشمم هر روز یه پیشرفت جدید میکنی و من تمام لحظه های کودکانه ات رو با تو شریکم.... دیروز اولین قدمهاتو برداشتی.به سمت زندگی ،به سمت مستقل بودن،به سمت دویدن ،به سمت قدم زدن زیر بارون پاییزی،به سمت  بازی با بچه ها،به سمت آینده ای که تو رو صدا میزنه.وقتی که قدمهات رو محکم برداشتی یادت باشه ...
31 تير 1393

پایان 11 ماهگی عشقم.......

مادرکه باشی خودتو یادت میره همه چیزت میشه دخترت،تمام فکرت میشه آیندش،همه ی دنیات میشه رویاهایی که براش میبافی،مادر که باشی میشی یه کوه محکم حتی اگه خودت خم شی،میشی معنیه واقعی فداکاری،مادر که باشی حتی بی خوابی های شبانه هم اذیتت نمیکنه، برای یک لحظه خندیدن دخترت هر کاری میکنی،گاهی غم داری اما میخندی،گاهی خسته ای اما دم نمیزنی،گاهی بی حوصله ای اما ساعت ها مشغول بازی میشی،بزرگی اما کوچیک میشی ،میشی هم بازیش،میشی دوستش ،وارد دنیای کودکانش میشی و کلی لذت میبری.......... مادر که باشی میشی دنیایی از عروسکای رنگی.خریدن لباسای صورتی.،کفشاشو مدام نگاه میکنی،روزی ده بار تختش رو مرتب میکنی،ساعت ها وقتت رو برای درست کردن غذای مورد علاقش میزاری،از غذا...
24 تير 1393

حال و هوای این روزهای دخترم.......

دختر قشنگ و دوست داشتنی من ، این روزها خیلی خیلی شیطون شدی اینقد که نمیشه یه لحظه تنهات بزارم ،همه جای خونه سرک  میکشی و خیلی عجله داری راه بیفتی،با دستای کوچیکت همه جا رو میگیری و رو پاهات وایمیستی،هفته ی پیش سالگرد ازدواج من و بابایی بود و با هم رفتیم بیرون  و یه کیک بزرگ و قشنگ خریدیم.....پنج شنبه ی همون هفته هم با بابایی رفتیم یه ماشین لباسشویی برای خونمون خریدیم اخه ماشین لباسشویی قبلیمون کوچیک بود و کلا دوستش نداشتم ،بابایی هم برام یه لباسشویی هفت کیلویی سامسونگ خرید و گذاشت به حساب سالگرد ازدواجمون.........مردا کلا زرنگن دخترم♥♥راستی اولین روز ماه رمضون من و بابایی رفتیم بلوار ابوذر تا برای افطار حلیم بخریم اون...
21 تير 1393

عشق با تو معنا گرفت.............

اامروز برای من روز بزرگیه،روزی که کنار تو زندگی مشترکم رو تجربه کردم و هر روزش رو زندگی کردم،کنار تو که تکیه گاهم شدی،مرد زندگی من شدی و بهم عشق دادی ،همیشه مدیون خوبیهاتم و  تا ابد دوستت دارم  عزیزم.......سالگرد عشقمون مبارک امروز سالگرد ازدواج من و باباست  ،من و بابا وارد سال ششم زندگی مشترکمون شدیم ،هورا............. اما امسال برای ما با تمام سالهای قبل فرق میکنه،امسال ما یه خانواده ی سه نفره شدیم و این قشنگترین هدیه ای که میتونستیم بگیریم،عشق من و بابایی با حضور تو پررنگ تر و بزرگتر و ارزشمندتر شده،من و بابایی همیشه عاشقتیم دختر قشنگم....... من با تو خوشبخت ترینم باور کن.تو هستی دخترم هست  و ...
11 تير 1393

روزها کنار تو زود میگذرن.........

سلام دختر قشنگ و دوست داشتنی من،با ارزش ترین موجود دنیا ،شیرین ترین دختر روی زمین،گرون قیمت ترین هدیه ی تمام زندگی من......روزهای با تو بودن به سرعت میگذره روزها و شب ها پشت هم میاد و میره،پارسال همین موقع ها بود که مدام به روزی که میای فکر میکردم با مامان معصوم اتاقت رو چیدم شبا تو رو تو آغوشم تصور میکردم و کلی نقشه برات تو سرم میچیدم.....هر شب موقع خواب باید تکون میخوردی تا با ارامش بخوابم توی وجودم بودی و این قشنگترین حس تمام عمرم بود ،حالا یک سال از اون روز ها میگذره و برای من با تمام سختی ها و قشنگی هاش اندازه ی یه پلک بهم زدن گذشته،حالا تو کنارمی شبا با بوی نفسهات میخوابم و صبح ها تکون خوردنات بیدارم میکنه،تو بهترین و محکمترین تکیه گاه...
6 تير 1393

منوی غذای پرنسس من.....

سلام عزیزکم.امروز برات یه سری از غذاهایی که مجاز به خوردنشون شدی و برات درست کردم اینجا میزارم تا بعد که بزرگ شدی یادت بمونه که ذره ذره شدی یه خانم کامل...... اینا شیر خشک شما و سرلاک های شماست سرلاک میوه و سرلاک شیر و خرما...نوش جونت عشقم شوید پلو با ماهیچه که بدت نمیاد ولی زیاد علاقه هم نداری سوپ مرغ و جعفری که خوشت میاد..... اینم نون بربری که عاشقشی با سنگک هم خوب کنار میای.....فدای نون خوردنت..... سوپ ماهیچه و کرفس که دوست داری... لوبیا پلو بدون لوبیا کوکو سیب زمینی........ حریره بادوم و فرنی که هم خودم درست میکنم هم برات امادشو میخرم... زرده ی تخم مرغ که اصلا با...
30 خرداد 1393
1089 51 18 ادامه مطلب

گذر زمان و بزرگ شدن تو.........

عسل مامان تو بهترین اتفاق زندگی من بودی....هر روز بزرگ و بزرگتر میشی و زمان به من اجازه نمیده کودکانه هات رو یه دل سیر تماشا کنم....فقط عکس های تو به من یاداوری میکنن که چقدر بزرگ شدی و چقدر کم  نگاهت کردم......این عکس یه عکس خیلی مهمه.عشق من از اولین روز توی بیمارستان تا نه ماهگیت رو این عکس به تصویر میکشه مختصر و مفید ......دوستت دارم عزیزکم .ماهکم.....دخترکم ماهک شیرینم از روز اول تولد تا نه ماهگیش........ دوستت دارم عشقم....... ...
28 خرداد 1393

اولین نیمه شعبان عشقم.....

امسال اولین سالی بود که نیمه شعبان رو تجربه کردی.امیدوارم صاحب این روز همیشه نگهدارت باشه دختر من.....نیمه شعبان روز تولد حضرت مهدی روزیه که مردم خیلی شادن و خیابونا پر از چراغونی های رنگارنگه.....امسال نشد با هم بریم بیرون و تو شور و حال مردم رو ببینی.....اما تو خونه ی مامان معصوم یه جشن کوچیک گرفتیم هم به مناسبت نیمه شعبان هم ورود شما به 11 ماهگی....بابا شاپور شیرینی خرید و منم یه کیک خونگی درست کردم و ژله ی کاراملی ...... اینم جشن ما به روایت تصویر.......... قربون چشمات برم قشنگم...... مامان معصوم هم به مناسبت این روز برات دو دست لباس خواب خرید.......مبارکت باشه گلم.... امیدوارم همه ی روزهای زندگیت پر از ...
26 خرداد 1393