اولین قدمهای فرشته ی زمینی ما....
ماهک من خیلی خوشحالم دیروز برای اولین بار شاهد این بودم که پاهای کوچیکت رو محکم رو زمین نگه داشتی و چند ثانیه بدون کمک ایستادی و دو قدم اومدی جلو....هورا...........نمیدونم چطور حسم رو بیان کنم .تو با قامت کوچیکت خیلی تماشایی شدی خیلی زیباتر از قبل و باشکوه تر از همیشه...مامان خیلی هیجان زدست اخه تو داری کم کم راه میفتی داری بزرگ میشی،داری پیش چشمم هر روز یه پیشرفت جدید میکنی و من تمام لحظه های کودکانه ات رو با تو شریکم....
دیروز اولین قدمهاتو برداشتی.به سمت زندگی ،به سمت مستقل بودن،به سمت دویدن ،به سمت قدم زدن زیر بارون پاییزی،به سمت بازی با بچه ها،به سمت آینده ای که تو رو صدا میزنه.وقتی که قدمهات رو محکم برداشتی یادت باشه راهت همیشه صاف باشه همیشه به سمت روشنایی و پیشرفت باشه،همیشه به سمت موفقیت باشه ،محکم قدم بردار و تمام مشکلات رو زیر پاهات له کن،قوی باش و تو راه درست قدم بردار،اینو بدون که بابا و مامان همیشه پشتت هستن و برای روزهایی که در پیش داری یه تکیه گاه امن و قدرتمند میشن.ماهک من اولین قدمهای زندگیت مبارک.........
دیروز برای اولین بار رو پاهات ایستادی بدون کمک ما.چند قدم برداشتی و افتادی.قربونت برم خودتم خیلی خوشحال بودی و تا شب هی به یه جا تکیه میکردی و بعد دستاتو رها میکردی و رو پاهات وایمیستادی،خیلی هیجان زده بودی...غروب با بابایی رفتم بیرون تا برات شامپو سر و بدن بگیرم،تا به بابایی گفتم راه رفتی رفت سمت قنادی و برات یه کیک بستنی،چیز کیک و شیرینی ناپلونی .و یه جعبه شیرینی مربایی خرید تا یه جشن حسابی بگیریم اما فرصت نشد واست چیزی بخرم اما حتما تو اولین فرصت یه کادو پیش ما داری عشق مامان........♥♥♥♥♥♥
دوست دارم از اتفاقاتی که تو این مدت برامون گذشت واست بنویسم،ماه رمضان با تمام برکاتش داره کم کم تموم میشه ،برای من ماه خوبی بود هر سال برام ماه خوبیه،شبای قدر بعد از اینکه خوابت میبرد من تازه شروع میکردم به دعا خوندن و حس و حال خوبی داشتم،آرزو دارم که خدا تو این شب بهترین سرنوشت رو برای همه رقم بزنه،دخترکم امسال اولین شب قدرتو تجربه کردی خدا همیشه برات بهترین ها رو مقدر کنه عشقم........
راستی بابا شاپور یه مدت بود که مدام برای استخری که واست خریده بودیم ناراحت بود اخه میگفت کف استخرت بادی نیست و زانوهات اذیت میشه در ضمن خیلی هم بزرگه و پر و خالی کردنش دردسره....خلاصه چون شما خیلی عزیزی دوباره برات یه استخر کوچولو و ایمن خرید و شما حالا دو تا استخر بادی داری منم باد اون یکی رو خالی کردم و فعلا با جدیده مشغولی،کفش خیلی نرمه و خیالم راحته.
توی این ماه رمضان پا به پای ما سر سفره ی افطار بودی و با خراب کاریهات نزاشتی یه لقمه ی راحت بخوریم و تا تونستی اذیت کردی ،کارات خیلی با مزه شده وحسابی تو دل برو شدی.با صدای موزیک دستای کوچولوتو بالا میاری و تکون میدی،چقدر اون لحظه دوست دارم بخورمت.....جدیدا به لیست غذاهات میگو و ماهی سفید و جگر گوسفند و کتلت اضافه شده که خدارو شکر همشونو دوست داری
تازگیا(ماما،بابا و یه سری کلمات نامفهوم )رو تلفظ میکنی و مامان معصوم هرچی تلاش میکنه بهت کلاغ پر یاد بده زیر بار نمیری.......
حسابی تنبلی و شیشه شیرتو با دست نمیگیری اگرم بگیری فقط باهاش بازی میکنی...دیروز با بابایی برات شامپو سر چیکو و شامپو بدن جانسون و یه حریره بادوم موزی خریدیم و امروز هم رفتیم برات دوتا پوشک اوی بیبی خریدیم و خواستم بعنوان کادو برات ادکلن بیبی کول بخرم که تموم کرده بود و قرار شد برام بیاره .....
هفته ی پیش عمو فرزین و خاله سمیه افطار اومدن خونه ی مامان معصوم و تلاششون برای در اغوش کشیدنت باز هم بی نتیجه موند و تا نزدیکت میشدن جیغت میرفت هوانمیدونم چرا اصلا با دیگران ارتباط برقرار نمیکنی شاید باید تو محیط بیشتر قرار بگیری ایشالا واسه پاییز تو کارگاه دوزبانه ی مادر و کودک ثبت نام کنیم و یه کم بهتر شیچند روز پیش هم رفتم از خانه ی اسباب بازی برات ست اشپزخونه بگیرم اما همه مخالفت کردن و گفتن زوده منم برات یه ست خاله بازی که مربوط به قرون وسطی میشه خریدم تا فعلا با همون مشغول شی تنها کاری که باهاش میکنی اینه که محتویات سبد رو پرت کنی وسط هال و دوباره بری سر یه چیز دیگه
عزیز دلم خیلی دوستت دارم این ماه سرم خیلی شلوغه باید خونمونو تمیز کنم و ببرمت اتلیه و کارای تولدت رو ردیف کنم و .....خلاصه اگه دیر اومدم مامان رو ببخش در عوض میام با یه پست طولانی......دوستت دارم بوس بوس.....
اینم اتفاقات مهم به روایت تصویر..........
خانم خوشگل من عاشق بستنی وانیلیه .اینجا هم تازه از بیرون اومده و داره بستنی میخوره
اینم استخر جدید و توپ بادی خانم گل.....
اب تنی عشق من با استخر جدید......
عاشق در این شامپویی و هر بار حموم میری با کلی کلک ازت میگیریمش
ماهک مامان و خاله بازی
شیطنت های گل دختر من......
اینم تپلی مامان در حال خوردن سبزی پلو با میگو
هوا خیلی گرمه دختر منم که گرمایی
عزیز دلم بعد از حموم...عافیت باشه عزیزم
خرید ما برای جوجو........
چیز کیک و شیرینی مربایی به مناسبت اولین قدمهای دختری
اینم ماهک خانوم و یه کیک بستنی خوشمزه......
عشق من در حال تماشای تبلیغ شبکه ی جم
این هم پدر و دختر دوست داشتنی....
عاشقتم.تا بعد.....بوس بوس