ماهک کوچولوی ماماهک کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

روزهای با تو بودن

روزها کنار تو زود میگذرن.........

1393/4/6 1:44
نویسنده : مامان و بابا
342 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر قشنگ و دوست داشتنی من،با ارزش ترین موجود دنیا ،شیرین ترین دختر روی زمین،گرون قیمت ترین هدیه ی تمام زندگی من......روزهای با تو بودن به سرعت میگذره روزها و شب ها پشت هم میاد و میره،پارسال همین موقع ها بود که مدام به روزی که میای فکر میکردم با مامان معصوم اتاقت رو چیدم شبا تو رو تو آغوشم تصور میکردم و کلی نقشه برات تو سرم میچیدم.....هر شب موقع خواب باید تکون میخوردی تا با ارامش بخوابم توی وجودم بودی و این قشنگترین حس تمام عمرم بود ،حالا یک سال از اون روز ها میگذره و برای من با تمام سختی ها و قشنگی هاش اندازه ی یه پلک بهم زدن گذشته،حالا تو کنارمی شبا با بوی نفسهات میخوابم و صبح ها تکون خوردنات بیدارم میکنه،تو بهترین و محکمترین تکیه گاه زندگیمی دخترم  و برات همیشه آرزوی بهترین ها رو دارم.............

این یکی دو هفته که نبودم اتفاقای زیادی افتاد برات مینویسم که یادمون بمونه چقدر کنار هم بودنمون با ارزشه،بابا شاپور چهارشنبه ی هفته ی پیش رفت شمال و بابا محمد رفت کرج ،من و تو مامان معصوم تنها بودیم  روز جمعه 31 خرداد تولد بابا شاپور بود و راه افتاده بود سمت تهران من و بابا محمد هم رفتیم برای بابا شاپور یه پیراهن و یه کیک خشگل خریدیم و شب که بابا شاپور اومد یه جشن کوچیک گرفتیم ، یکشنبه هم من و بابا محمد رفتیم بنی هاشم تا خرید هر ماه شمارو انجام بدیم برات دو بسته پوشک و روغن زیتون کریستال و صابون اوی بی بی و شامپو بدن چیکو و یه بسته زیر انداز تعویض پوشک و دو تا مایع شستشوی لباس مخصوص لباسای شما برات  خریدم .....سه شنبه هم من و تو بابا محمد رفتیم سمت کرج ،تو راه خیلی اذیتم کردی و منو هلاک کردی من هم شیشه شیرت رو خونه جا گذاشته بودم و برات از داروخونه یه شیشه شیر خریدم و تو بلاخره با تلاشم خوابیدی منم از فرصت استفاده کردم و سر راه رفتم فروشگاه خانه و کاشانه و برات یه فلاسک و یه قاب عکس و یه حوله جادویی خریدم عسل مامان هم تو ماشین پیش بابا محمدش موند و منم زود خریدمو کردم،شام هم عزیز ماهی درست کرد و تو حسابی خوردی و منو کلی اذیت کردی اما من عاشق اذیتاتم فدات شم.شب برگشتیم خونه مامان معصوم و بابا محمد دوباره رفت کرج،دیروز هم من و شما رفتیم بیرون تا من از عابر بانک پول بگیرم اما من بد حواس عابر بانک رو گم کردم فدای سرت مامانی.....

بابایی هم روز جمعه از کرج اومد پیشمون ،مامان معصوم و بابا شاپور غروب رفتن خونه ی خاله ی بابا شاپور که حالش خوب نبود قراره یکشنبه ببرنش خانه ی سالمندان،وقتی شنیدم حالم بد شد اخه من خاطرات خوبی از روزهای کودکیم باهاش داشتم  ،من و تو و بابایی هم با هم سه تایی رفتیم بیرون و فالوده خریدیمقلب برات یه دستگاه ضد پشه هم خریدم تا پشه ها نخورنت گل مامان......وقتی از بیرون برگشتیم بابا شاپور و مامان معصوم هم اومده بودن...........

شنبه من و بابایی رفتیم کارتمون رو از بانک بگیریم خدارو شکر پولامون سر جاش بود.....بعد رفتیم برات از مطب نوبت گرفتیم و ساعت ۵رفتیم سمت مطب،خدارو شکر خلوت بود و زود نوبتون شد تا اقای دکتر اومد معاینت کنه کلی گریه کردی  عسلم،همه چیز نرمال بود و خدارو شکر خوب بودی،وزنت هشت و سیصد بود و قدت شصت و هشت و دو دهم.....

قدت خیلی بهتر شده و دکترت راضی بود به جای قطره ی آهن برات minajoiceتجویز کرد و به جای بی بی جویس برات مولتی ویتامین یورو ویتال نوشت زینک و ویتامین ای هم همچنان ادامه داره دکترت گفت دندون داری در میاری و کلی خوشحال شدمنیشخنددیروز رفتم برات داروهاتو خریدم جیگر مامان.....

یکشنبه 8 تیر شروع ماه رمضان بود ماهی که من عاشقشم .ماهی برای نزدیکتر شدن به خدا......تو این ماه بیشتر مردم روزه میگیرن عزیزم این ماه یه ماه بزرگ وارزشمنده من که خیلی دوستش دارم فدات شم......

اینم کیک تولد بابا شاپور........

اینم خرید من برای دخملی......

اینم عکس عسلم که اماده ی دکتر رفتن شده..........

اینم ماهک مامان که عاشق پرنده های دایی شاهینه و باهاشون بازی میکنه.....

دنیای مامان بعد از حموم .....

دوستت دارم عشق مامان ......بوس بوس بوس

 

نظرات (8)

**مامان هانیه**
9 تیر 93 17:10
ممنونم دوست خوبم که به وبم سرزدی
مامی مانا
9 تیر 93 19:53
سلام عزیزم خدا حفظش کنه با اجازه شمارو لینک کردم
مهتاب
10 تیر 93 13:22
سلام عزیزم ماشالا دخملمون چقد دوست داشتنیه خدا حفظش کنه گلم ممنون که به ما سرزدی اگه با تبادل لینک موافقی بم خبر بده
مامانی(برای دخترم زهرا)
10 تیر 93 14:03
سلام رمضان مبارک ماهک کوچولو اولین رمضان تو هم مبارک
مامان الیار
10 تیر 93 15:08
ماهک جون هر روز خوشگل تر می شه خدا حفظش کنه بوووووس
ابجی سجا
12 تیر 93 15:05
الهي فداتشم عزيز
ابجی سجا
12 تیر 93 15:19
احساس خوبيه وقتي يه نفر دلتنگت باشه.....اما بهترين احساس اينكه بدوني يه نفر هيچوقت فراموشت نميكنه...
مامان یلدا
15 تیر 93 23:48
سلام مرسی که به وب دخترم سرزدی