اتفاقات یک ماه اخیر.......
دختر قشنگم روزهای طلایی عمرم کنار تو به سرعت باد میگذره اونقدر سریع که نمیتونم یه دل سیر نگاهت کنم..تو بزرگ میشی و روز به روز کارات بامزه تر میشه تمام زندگیم با تو و درکنار تو اروم و رویایی میگذره اونقدر با دیدنت احساساتی میشم که تمام مشکلات از یادم میره . بلاخره بابا محمد و بابا شاپور 15 دی از سفر برگشتن و تو خیلی با دیدنشون خوشحال شدی.. میخوام تو این پست برات اتفاقات مهم این ماه رو بنویسم دختر قشنگم.هنوز این ماه برای چکاب نبردمت دکتر از بعد از بیماریت قد و وزنتم نگرفتم ایشالا به زودی میبرمت چکاب .بیستم این ماه خاله احیای من با شوهرش و عروسش و دوتا پسراش اومدن عروسی تهران ،ظهر رسیدن خونه ی مامان معصوم و بعدش رفتن عروسی ،اخر شبم خاله ...
نویسنده :
مامان و بابا
0:30