قصه ی شیطنت های من........
سلام من ماهکم اینجا میخوام چکیده ای از شیطنت هام. براتون همراه با عکس بزارموببینید و حالشو ببرید.....
معمولا صبح ها زود بیدار میشم و نزدیکای ظهر منو به زور میخوابونن....
من هم بعد از یه چرت بلبلی بیدار میشم و حرص مامانم رو در میارم....
یواش یواش میرم سمت حموم و سبد لباسارو نشون میکنم ....
بقیه ی داستان ادامه ی مطلب.....
بعد از برسی و کنکاش به مامان یه لبخند میزنم تا حواسش پرت شه...
بعد با یه حرکت سریع میپرم تو سبد....
بعد اماده ی حمام رفتن میشم ...یه اب بازی جانانه.....
بله .....ما اینیم دیگه........
بازگشت از حمام و اغاز شیطنت.......این کابل تبلت مامانه خیلی خوشمزس......
اینجا هم کمد لباسای مامان معصومس....از زمین خسته شدم نشستم روش.....پ
مامانم هی میگه بیا پایین منم براش زبون درازی میکنم.....
بعد یه کم تاب بازی میکنم تا مامانی خسته نشه از بغل کردن زیاد من.اما روی تاب هم ساکت نمیشینم و به مامانی میگم باید باهام دالی بازی کنی.......
بعد از تاب بازی و یه چرت کوتاه دوباره پر قدرت شروع به شیطونی میکنم و این بار کیف مامانی رو هدف قرار میدم....
و چون عاشق پستونکم هستم پیداش میکنم و میخورم و بعد دوباره بازیمو ادامه میدم...
کم کم غروب از راه میرسه و یه وعده شیر میخورم و منتظر میشم بابا شاپور از سرکار بیاد و منو ببره بیرون یه گشتی بزنم .این کار هر روز منه بلهههههههههههههههههه........
بعد که برگشتم با بابا محمد کلی بازی میکنم و اون منو میبره جاهایی که نباید ببره و من همه چیزو دست میزنم و بهم میریزم........
و دیگه وقتشه که من یواش یواش لباس خوابمو بپوشم .مامانی لباسمو عوض میکنه تا برای خواب اماده شم اما من حالا حالاها قصد خوابیدن ندارم و اینا خوش خیالن....
رختخواب که پهن میشه بابا محمد و من میریم توش و باهم کشتی میگیریم و حسابی بازی میکنیم.وقتی که بابا شاپور میره لالا منم میره تو رختخوابش و کلی باهاش بازی میکنم و مامان معصوم منو میشونه تو کمد دیواری و کلی حال میکنم....
وقتی بابا محمد و بابا شاپور میخوابن تازه نصف شیطونی های من شروع میشه کلی با مامانی و مامان معصوم بازی میکنم و میرم تو سینک ظرفشویی میشینم....
مامانی میگه بیا پایین و منم میخندم و میگم نمیام....
بعدش میرم سراغ اتو و میندازمش زمین
بعدش میرم تو یخچال یه کم خنک شم.....
مامان معصوم هی میگه یخچال میسوزه بیا بیرون ولی من گوشم بدهکار نیست...تازه خوشم اومده
بعد از کلی شیطنت منو میخوان بخوابونن و من تا ساعت 2 شب مقاومت میکنم و در اخر تسلیم میشم و میخوابم....
شب به خیر بوس بوس..........