اولین عید نوروز ماهک من...............
امسال اولین عید ما در کنار تو بود یه عید شرین و خاص وامسال اولین سالی بود که به برکت وجودتت هفت سین چیدم اخه ما هیچ وقت به طور جدی هفت سین نمیزاشتیم چون معمولا یا تو راه سفر بودیم یا تو خود سفر.....اما امسال قرار شد تحویل سال خونه بمونیم و فرداش حرکت کنیم سمت بندر انزلی.چون خونه مامان بزرگ و بابا شاپور بودیم سفره مون رو اونجا گذاشتیم و چقدر کنار تو به ما خوش گذشت......ساعت 20 و 27 دقیقه سال تحویل شد مامان و بابا برات یه پابند طلا عیدی گرفتن و مامان معصوم و بابا شاپور یه النگو بهت دادن دایی شاهین پنچاه تومن پول داد و بابا ایرج و مامان بزرگ یه تو گردنی .......امسال در کنار تو بهار هم رنگ و بوی دیگه ای داشت
ماهک مامانی کنار سفره ی هفت سین
تیپ ماهک خانوم در سال جدید
ادامه ی عکسای نوروز ادامه مطلب............
اولین روزی که همراه بابا شاپور رفتی حیاط پشت خونمون تو شمال و طبیعت زیباشو دیدی......
با دیدن طبیعت جیغ میزدی و شادی میکردی
روز سوم عید بردمت تو حیاط و تو چادری که بابا شاپور نصبش کرده بود نشوندمت.همه جارو با کنجکاوی نگاه میکردی
روز چهارم عید عقد پسرخاله ی مامان بود و تو کلی شیطونی کردی تو تالار و موقع دادن شام خوابت برد.قربون خواب شیرینت
روز یازدهم عید برات یه جشن دندونی گرفتیم و کیک خریدیم و شام هم از بیرون گرفتیم .شب خیلی خوبی بود .من و بابا جون برات یه عروسک بزرگ خریدیم .مامان معصوم و بابا شاپور یه النگو و دایی شاهین هم یه تو گردنی انار برات خرید
روز سیزده بدر جایی نرفتیم چون هوا سرد بود تو همون حیاط پشت خونمون نشستیم و تو با هانیه بچه ی دختر دایی مامان کلی بازی کردی
آخر شب سیزده بدر راه افتادیم سمت تهران و تو ماشین حسابی خوابیدی
اینم سفرنامه ی دخمل خوشگل مامان ماهک خانوم.......